Saturday, January 14, 2017

ریویویی بر فیلم پنج تای برتر ساخته کریس راک

پنج تای برتر Top Five

عقاید یک دلقک
کریس راک یکی از سلاطین مسلم کمدی است؛ یکی از آن‌هایی که مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو در کمدی غم‌بار سلطان کمدی (1986) تصویرش کرده بودند؛ یکی از آن‌هایی که فقط با استفاده از یک میکروفن غوغا می‌کنند و برترین لحظه‌های کمدی را می‌آفرینند؛ یکی از آن‌ انگشت‌شمارهایی که کمدی‌های استندآپ‌شان به معنای واقعی کلمه «روده‌برکننده» است. استندآپ‌های کریس راک خنده‌دار و تحسین‌برانگیزند چون بی‌پرده‌اند و باطراوت. شوخی‌های صریح راک دربارة مسایل سیاسی، روابط زن و مرد و مشکلات مربوط به نژادپرستی در جامعة آمریکا (که متأسفانه هنوز وجود دارد) ناگفته‌ترین و عمیق‌ترین جنبه‌ها را هدف می‌گیرد و به همین دلیل است که سال‌هاست او را به عنوان «خنده‌دارترین مرد سال» می‌شناسند و از کمدی‌های استندآپ او با عنوان‌هایی هم‌چون «خنده‌دارترین کمدی‌های تاریخ» یاد می‌کنند. اما متأسفانه همة این دستاوردهای به‌حقی که راک در عرصة کمدی استندآپ به دست آورده، در مدیوم سینما به نتایج درخور توجهی منجر نشده است. مشکل اصلی آخرین فیلم او هم دقیقاً همین اختلاط به‌بارننشسته مدیوم‌هاست.
پنج‌تای برتر شوخی‌های خیلی خوب و واقعاً خنده‌داری دارد که گاهی از یک یا دو لحظه هم فراتر می‌روند و یک سکانس را شامل می‌شوند. شاید برای موفق قلمداد کردن یک کمدی همین‌که خنده‌دار باشد کافی به نظر برسد اما اگر بخواهیم از منظر یک «فیلم سینمایی» پنج‌تای برتر را بررسی کنیم به جاهای خوبی نمی‌رسیم. فیلم آخر راک به لحاف چهل‌تکه‌ای می‌ماند که ملاط محکمی برای پیوند زدن قطعه‌های رنگارنگش وجود ندارد. یک سری شوخی‌های کمابیش درخشان پشت‌سرهم عرضه می‌شوند؛ بدون آن‌که منطقی برای توالی‌شان یا نوع عرضه شدن‌شان دیده شود؛ یا حتی قاعدة فکرشده‌ای پشت این سکانس‌های متوالی حس شود که بشود برای ساختار اثر به جای «بی‌منطق» از صفاتی هم‌چون «رها» یا «آزادانه» استفاده کرد. گاهی دو نفر با هم توی خیابان به سبک سه‌گانة پیش از... ریچارد لینکلیتر، در مسیری طولانی فقط راه می‌روند و حرف می‌زنند، گاهی فیلم‌ساز روند روایت را قطع می‌کند و آن را به تعلیق درمی‌آورد تا با طمأنینه یک قصة فرعی را شروع کند، پیش ببرد و به پایان برساند (مثل ماجرای به هم زدن چلسی براون با دوست‌پسرش که متأسفانه با وجود خنده‌دار بودن ربط زیادی به تنة اصلی فیلم و شخصیت‌پردازی‌ها پیدا نمی‌کند)، گاهی آدم‌ها به سبک مستندهای پرتره (یا حتی ماکیومنتری‌ها) توی دوربین نگاه می‌کنند و حرف می‌زنند، هر لحظه امکان دارد حرف‌های آدم‌ها دربارة ماجراهایی که از سر گذرانده‌اند به یک فلاش‌بک کات بخورد تا شاهد بیان تصویری آن رخداد باشیم، در اواخر فیلم شاهد یک استندآپ طولانی و یک‌تنه از خود راک هستیم، حتی پای قصة پریانی سیندرلا هم به معرکه باز می‌شود و فیلم‌ساز خوانش جدیدی از آن ارائه می‌دهد.
البته جسارت و شهامت راک برای ارتقای جایگاه هنری‌اش و تئوریزه کردن زندگی و عقاید شخصی‌اش بر پردة سینما قابل‌ستایش است. کم‌ترین امتیازی که می‌شود برای فیلم آخر او قائل شد این است که الگوهای ارزشمندی برای ساخته شدنش مد نظر قرار گرفته. اما مسأله این‌جاست که اغتشاش و آشفتگی ساختاری پنج‌تای برتر کیفیت و هویتی سینمایی ندارد؛ بیش‌تر به ریلیتی‌شوها و اپیزودهای کمدی تلویزیونی می‌ماند که پشت‌سرهم به هم متصل شده‌اند تا به زمان یک فیلم سینمایی برسند. شاید به همین دلیل باشد که بهترین چیز این فیلم همان اجرای معرکة راک در قالب یک کمدی استندآپ کوتاه در اواخر فیلم است. این‌جا جولان‌گاه راک است؛ جایی است که او ذائقة درخشانش در کمدی کلامی را یک بار دیگر عیان می‌کند و گاهی تنها با لحن و تن صدایش از هیچ هم کمدی می‌آفریند. درست است که کیفیت آخرین تجربة سینمایی کریس راک به اسف‌باری موردی هم‌چون سقوط‌کرده بر کرة زمین (کریس ویتز، پل ویتز، 2001) نیست، اما اگر به دنبال لذت بردن از قریحة کمدی او هستید، ویدئوهای پرشمار او از استندآپ‌هایش در طول سی سال گذشته (که در یوتیوب موجود است) گزینه‌های بسیار بهتری از پنج‌تای برتر هستند.

امتیاز: 5 از 10     

No comments:

Post a Comment