گذشته خیلی خیلی دور The Way Way Back
دوستداشتنيها
گذشتة خيلي
خيلي دور از آن فيلمهاي كميابيست كه نميشود با روشهاي معمول
بهشان نزديك شد و تحليلشان كرد. اصلاً برخورد قانونمند و امتحانپسداده با
فيلمي كه در مذمت محافظهكاري و پيروي موبهموي از مسيرهاي طيشده ساخته شده،
غفلتي بزرگ محسوب ميشود. گذشته از مضمون، ديالوگهاي جذاب و تروتازه، شوخيهاي
درجة يك و عواطف برآمده از فيلم چنان فرم يكه و درهمتنيدهاي آفريدهاند كه بيرون
از ساختار و فضاي آن، تهي از معنا و بيكاركرد به نظر ميرسند. چنين است كه
برشمردن يكبهيك ظرافتها و جزيياتي كه در گذشتة... يافت ميشوند
و تهي كردن نوشتهاي دربارة اين فيلم از احساس و لذتهاي شخصي، به يكي از
دشوارترين كارها تبديل ميشود؛ كاري كه نگارنده هم از انجام آن ناتوان مينمايد.
همه چيز در
خدمت شخصيتها
اگر فقط و فقط
يك دليل براي درجة يك خواندن اين فيلم لازم و كافي باشد، شخصيتهاي بهشدت دوستداشتني
و ملموساش است. سازندگان اين فيلم توانستهاند با ايجازي درخشان و در حداقل زمان
ممكن شخصيتهاي اصلي را معرفي كنند، نوع روابط بينشان را مشخص كنند و اصلاً با
تكيه بر همين شخصيتهاي جذاب و جزيياتي كه از اصطكاك آنها به وجود ميآيد، قصة
نحيف و ايبسا تكراري اثر را پيش ببرند. از اين منظر، فصل درخشان اوليه كه شامل
ديالوگهاي نوجوان و ناپدرياش و متعاقب آن ورود خانواده به خانة ساحليست، مثالزدني
است. در عرض حدود هفت دقيقه اين اطلاعات مشخص شده است: رابطة مشكلدار پسرك
(دانكن) و ناپدرياش (ترنت)، شخصيت گوشهگير دانكن، شغل ترنت، زمان زيادي از
آشنايي مادر دانكن (پم) با ترنت نگذشته، دختر نوجواني كه در ماشين خوابيده فرزند
ترنت است، متفاوت بودن فضاي خانة ساحلي با آنچه دانكن خجالتي ميپسندد، آشنايي
اولية دانكن با اوئن كه بعداً به صميميتي عميق ميانجامد، شخصيت بذلهگوي بتي در
همسايگي آنها در خانة ساحلي زندگي ميكند، بتي هم از همسرش طلاق گرفته و يك دختر
(سوزانا) و يك پسر (پيتر) هم سنوسال دانكن دارد، جنس رابطة بتي با فرزندانش
نامتعارف و بيش از حد دوستانه است. فقط همين يك مثال از نوع اطلاعاتدهي فيلمنامه،
براي اثبات درخشان بودنش كافي به نظر ميرسد.
اعجاز ايجاز
اما ظرافتهاي
فصل آغازين گذشتة... هنوز تمام نشده است. كارگردانها همزمان با شروع
ديالوگهاي ترنت، قابي سراسر سياه را برگزيدهاند كه حسي مبهم از ناآرامي و تلخي
را القا ميكند. پس از چند ثانيه كه اولين نماي فيلم ديده ميشود، حسي از خلأ و
خفقان هم به فضا افزوده ميشود. قابي بسته از چشمهاي ترنت كه با استفاده از آينة
جلوي ماشين با دانكن كه در صندلي عقب نشسته گفتوگوي تندي ميكند، تسلط ترنت و بيپناهي
دانكن را تشديد ميكند و ابعادي ترسناك به ناپدري ميبخشد. از سويي ديگر، ديده
نشدن دهان ترنت هنگام به زبان آوردن جملههاي آزاردهندهاي كه به دانكن ميگويد
(حتي در نماهايي كه از دانكن ميبينيم)، استيصال جاري در فضايي كه از نقطهنظر
دانكن روايت ميشود را به اوج ميرساند. در واقع نت فكسن و جيم رَش با اين دو
تمهيد فرمي بهظاهر ساده اما هوشمندانه، ايجاز فيلمنامه را به زبان تصوير ترجمه
كردهاند و هماهنگي دلپذيري بين فرم و محتواي فيلمشان ايجاد كردهاند. مثال ديگر
در زمينة قوام ارتباط تنگاتنگ فرم و محتواي گذشتة...، قرينهسازي ظريف بين
داستان كوتاهي كه سوزانا دربارة خرچنگ و حركت چشمهايش ميگويد با نماي نقطهنظر
دانكن هنگام چرخيدن روي سرش در پارك آبي است. گردش 360 درجهاي دوربين در اين نما،
دانكن را به خرچنگي كه سوزانا قصهاش را ميداند و ناخودآگاه به آن كشش دارد نزديك
ميكند و زمينهساز صميميت بين آنهاست.
پيوند غريب دو
بلوغ
لاية سطحي اولين
فيلم نويسندگان فيلمنامة درخشان فرزندان (الكساندر پين، 2011)، درگيريها
و بلوغ يك پسر چهاردهساله (دانكن) است. فيلم كاملاً از زاوية ديد او روايت ميشود
و از اين منظر با ديگر فيلم درخشان امسال آنچه مِيزي تجربه كرد (اسكات مكگِهي،
ديويد سيگل) شباهت تاموتمامي دارد اما از نظر رويكرد، گسترش داستان و پايانبندي
راهي يكسر متفاوت با آن ميپيمايد. درست است كه دردسرهاي بلوغ دانكن و اوجوفرود
بحران دروني او جلوهاي بايسته در فيلم پيدا كرده، اما سازندگان گذشتة...
يك گام به جلوتر برداشتهاند و بلوغ بههنگام دانكن را به بلوغ ديرهنگام مادرش
پيوند زدهاند. پم همپاي پسرش پلهپله و يك بار ديگر مسير پرپيچوخم بلوغ را طي
ميكند و جرأت كنار گذاشتن محافظهكاريهاي ويرانگرش را پيدا ميكند. شريك زندگي
او (ترِنت) نماد قانونمداري و محافظهكاري است. اما از آن قانونمداراني كه راههاي
دور زدن قوانين را هم به همان خوبي بلدند و قادرند با لبخند و به نام قانون، خنجري
در پشت نزديكانشان فرو كنند (اجراي غافلگيركنندة استيو كارل در نقش ترنت كه
اولين نقش سراپا منفي اين كمدين مشهور است، به نفرتانگيزي پنهان اين شخصيت كمك
شاياني كرده است). اما پم كه جرأت پذيرش شكست دوبارهاي در زندگي عاشقانهاش را
ندارد، سعي ميكند با امتياز دادنهاي بيجا به ترنت و پرهيز از مجادله، شرايط را
تحمل كند. براي مهيا شدن بستر دراماتيك پيوند دور از ذهن اين دو بلوغْ نشانهگذاريهاي
ظريفي هم انجام شده است. در طول فيلم و در موقعيتهاي گوناگون نشانههايي از
واژگوني جايگاه نوجوانان و بزرگسالان ميبينيم كه در نهايت به كار جا افتادن آن
پيوند غريب ميآيد. بزرگسالان (والدين) در گذشتة... همواره به فكر عيش و
نوش و خوشگذراني و حتي مصرف مواد مخدرند؛ آن هم در حالي كه نوجوانان (بچههايشان)
با متانت به كارهاي معمولي مثل گپ زدن مشغولاند و حتي به نوعي مراقب آنها هم
هستند. اين واژگوني جايگاه در سكانس دعواي ساحلي به اوج ميرسد. در اين سكانس،
دانكن كه با آنچه از سر گذرانده آشكارا دارد ورودش به دنياي بزرگسالان را اعلام
ميكند، نقشي نامعمول در زندگي مادرش ايفا ميكند و او را به ترك ترنت تشويق ميكند.
از منظري ديگر، ميشود از زاوية يك كمديرمانتيك هم به فيلم نگاه كرد و نتايج خوبي
گرفت. نحوة آشنايي دانكن و سوزانا و جنس شكلگيري و گسترش صميميت بين آنها كاملاً
از الگوهاي كمديرمانتيكهاي بزرگسالانه پيروي ميكند. حتي به هم رسيدن قابلپيشبيني
آنها هم كه نقطة پاياني بر خط روايي بلوغ دانكن است، ميتواند پايان يك فيلم كمديرمانتيك
تمامعيار هم باشد. به اين ترتيب، هرچه وجهة بزرگسالانة نوجوانان تقويت ميشود،
خلبازيها و بيمسئوليتيهاي بزرگسالان وجهة كودكانهتري به آنها ميدهد تا در
نهايت و نماي عالي و مينيمال پاياني، اين دو جريان با همنشيني پم و دانكن به هم
ميرسند. در نماهاي بسته و منفردي كه پيش از نماي پاياني از ترنت و پم در ماشين
ميبينيم، سرعت عبور درختها در پسزمينة چهرة آنها متفاوت است و انگار سرعت حركت
ترنت در جاده از پم بيشتر است. اين هم يك تمهيد ميزانسني ظريف و ناپيداي ديگر كه
هوشمندانه بر جدايي راه آن دو در آينده دلالت ميكند.
به نام پدر
امكان ندارد
از شخصيتهاي دوستداشتني اين فيلم بگوييم و از برترين آنها نام نبريم. اوئن كه
يكسره در حال شوخي و لذت بردن از همه چيز است، بيشك بهيادماندنيترين شخصيت گذشتة...
است. او حاوي همة آن خصوصياتي است كه در ترنت وجود ندارد. هرچه ترنت محافظهكار و
كمدلوجرأت است (و حتي نميتواند با اطمينان خيانت كند!)، اوئن رها و دريادل است.
دقيقاً به همين دليل است كه دانكن كه در سن بلوغ است و ميخواهد دنيا را فتح كند،
كمكم به اوئن متمايل ميشود و از ترنت دور. در واقع دانكن به دليل حضور اوئن (كه
شمايلي پدرگونه براي او دارد) است كه پارك آبي را به عنوان خانة جديدش برميگزيند
نه هيجانها و خوشيهاي معمول يك پارك آبي. به همين دليل است كه بجز ورود نهايي
دانكن و اوئن به سرسرة آبي، هرگز نميبينيم كه پسرك از هيچكدام از وسايل سرگرمكننده
و وسوسهبرانگيز پارك آبي استفاده كند. در اين خانة جديد هم پدر و مادر فرضي (اوئن
و كيتلين) مشكلاتي اساسي با هم دارند اما به جاي گروكشي و سودجويي با هم كنار ميآيند
و سعي ميكنند مشكلات را حل كنند. حتي قرار عاشقانة دانكن و سوزانا هم در همين
پارك آبي اتفاق ميافتد و اوئن با دخالت شيرينش در اين ملاقات، جايگاه پدرانهاي
كه در ذهنيت دانكن دارد را كامل ميكند. سام راكول كه يكي از دستكمگرفتهشدهترين
بازيگران هاليوود است و در ايفاي نقشهاي مثبت و منفي به يك اندازه موفق، تا به
حال حضوري به اين حد دوستداشتني در سينما نداشته است. راكول با زبان بدن و مثلاً
نوع راه رفتن بيقيدش نقش را كاملاً از آن خود كرده و هر جا لازم بوده با استفادة
قدرتمندانه از ميميك صورتش احساسات مختلفي را بازتاب داده است. بهترين مثال در اين
زمينه هم حمايت نهايي او از دانكن در برابر ترنت است كه با يك حركت جزيي بدن و
گردن و تغيير ميميك صورت انجام ميگيرد. اما بهترين كاركرد و نتيجة رابطة پدر و
پسري دانكن و اوئن ورود دونفرة آنها به سرسرة پرپيچوخمي است كه براي دانكن حكم
يك ميانبر را دارد؛ ميانبري كه طي آن و با كمك احتمالي اوئن (كه هرگز قطعيتي در
فيلم پيدا نميكند)، همة آنچه از بلوغ ميخواهد را به دست ميآورد: قدرتنمايي
جلوي جمع، به دست آوردن اعتمادبهنفس، كم كردن روي ترنت و جلب اعتماد مادر براي
فكر كردن به پيشنهاد ترك ترنت. همان چند لحظه درنگ پم موقع بيرون رفتن از پارك آبي
و خداحافظي با اوئن است كه به تصميم بزرگ نهايياش ميانجامد.
افسوس پاياني
در انتها يك
افسوس بزرگ باقي ميماند كه در ابتداي اين نوشته هم ذكرش رفت؛ افسوس اينكه نميشود
در يك نوشته و روي كاغذ، لحظات شيرين و مفرح گذشتة... را از آن منفك كرد و
عشق و صفايي كه از آن ميتراود را با ديگران به اشتراك گذاشت. و البته اين هم يكي
ديگر از دلايل درجة يك بودن اين فيلم است؛ جزيياتش بيرون از فضايي كه برساخته فاقد
كيفيت و جايگاهي هستند كه در دنياي منسجم آن پيدا ميكنند. لطفاً اين نقصان را
بگذاريد به حساب دردسرهاي مواجهه با يك فيلم گرم و دوستداشتني.
امتیاز: 8 از 10
No comments:
Post a Comment