نشانی از گناه A Touch of Sin
نويسنده و كارگردان:
جيا ژانگكه. بازيگران: وو جيانگ (داهاي)، لانشان لئو (ژائو هوي)، بائوكيانگ وانگ
(ژو سان)، تائو ژائو (ژائو يو). محصول 2013 چين، 133 دقيقه.
چند
داستان دربارهي خشونتهايي كه در چين معاصر اتفاق ميافتد...
تراويس بيكلهاي بدون تاكسي
فرض کنيد رانندهي تاكسي مارتين اسكورسيزي را بدون آنكه قبلاً ديده باشيد
از سي دقيقه مانده به آخرش به عنوان يك فيلم كوتاه نشانتان بدهند. يعني داستان
مردي كه از كثافت و گناهآلودگي محيطش شاكي است و به همين دليل به سرحد جنون ميرسد
و دست به كشتار ميزند. هرچهقدر آن فيلم فرضي سي دقيقهاي ابتر و بينتيجه و
بيهوده به نظر ميرسد، نشاني از گناه چند برابر هدررفتهتر و بياثرتر است؛
چون مجموعهاي از چند اپيزود با اين كيفيات و مشخصات است؛ اپيزودهايي كه همه به
خودكشي يا ديگركشي ختم ميشوند و قصد دارند حد نهايي تاب آوردن انسانهاي مختلف را
در برابر بيعدالتيها و زشتيها و جنايتها به تصوير بكشند.
ايراد بنيادين نشاني از گناه
در نوع خود كمنظير و كمسابقه است. فيلمساز چند داستان دست گرفته كه پتانسيلهاي
دراماتيك پررنگي دارند، شخصيتهايي خلق ميكند كه تضادشان با آدمهاي اطراف قابلتأمل
و دركشدني است، محيط و فضايي خشن و هويتمند ميآفريند كه جبر حاكم بر آن آدمهايي
را كه در آن نفس ميكشند به جنون ميكشاند و... اما متأسفانه همهي اين دستاوردها
در آخرين گامها بر باد ميرود و چيزي جز افسوس باقي نميگذارد. در تكتك
اپيزودها، آن گام آخر، كه مهمترين گام هم هست، چنان بيربط و ناپخته برداشته ميشود
و چنان دستهاي فيلمساز براي پيش بردن درام (و احتمالاً انتقال پيامي كه مورد
نظرش است) از آستين بيرون ميآيد كه حيرتانگيز است؛ براي مثال در اپيزود اول آدمي
اهل قانون و مدارا و صبر ناگهان به چنان آدمكش خونسردي، كه گناهكار و بيگناه را
بهراحتي به ديار عدم ميفرستد، تبديل ميشود كه تراويس بيكل جلويش آدمي منطقي و
صلحطلب جلوه ميكند؛ در اپيزودي ديگر، جواني كه با يكيدو قرار عاشقانه عاشق
دختري شده كه نبايد عاشقش ميشده، پس از تلفن مادرش كه او را مدام به خاطر سربههوايي
سرزنش ميكند، خودش را ميكشد. در ديگري، خانمي كه معشوق دوم مردي است كه همسر
دارد و طبيعتاً به دست همسر اول حسابي گوشمالي داده شده، ناگهان در معرض تجاوز
قرار ميگيرد تا هر طور شده، او هم براي دفاع از خود دست به چاقو ببرد و از اين
سفرهي بيمنت خون و خونريزي بينصيب نماند...
نشاني
از گناه از نظر ساختاري نيز دچار نقصاني فاحش است؛ نه ترتيب و
پس و پيش شدن اپيزودها تغيير و تأثيري در نتيجهي نهايي دارد و نه اصلاً نتيجهي نهايي
مشخصي از نفس كنار هم قرار گرفتن اين اپيزودها در كار است كه بخواهيم دربارهاش
چونوچرا كنيم. درست است كه هر بخش تا پيش از ضربهي نهايي و پردهي آخر مربوطه،
واجد استانداردهاي روايي و كارگرداني است اما آن چيزي كه بايد اين تكهها را به هم
بچسباند و به كليت اثر آغاز و ميانه و فرجامي باهويت ببخشد (البته نه لزوماً به معناي
كلاسيكاش) غايب است. يعني ميشود همين طور اين اپيزودها را ادامه داد و قصهي هر
كدام از آدمهاي فرعي و كماثر را پي گرفت و نه يك فيلم طولانيتر، كه يك سريال
چندقسمتي ساخت. شايد كليديترين ضعف نشاني از گناه، نه ناتواني سازندهاش
در پايان دادن به داستانهايي كه تا نزديكيهاي آخر بهخوبي تعريفشان ميكند، كه
همين بيتشخصي و بيانسجامي كليت آن باشد.
امتياز:
3 از 10
No comments:
Post a Comment